امیر حسینامیر حسین، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره

امیر حسین سرمایه بابا و مامان

امیرحسن و کاکلی

بابایی چند روزی هستش که برای شما و داداش ٢ تا مرغ خریده .کلی ذوق کردید.شما اسم مرغ خودت را که قهوه ای بود گذاشتی کاکلی و داداش گذاشته بلاکی.هر روز میری روی پشت بام بهشون غذا میدی(اخه قفس مرغ ها روی پشت بام قرار داره).خیلی پسر مهربانی هستی و هر وقت صدای مرغها بلند میشه میگی دارن منو صدا می کنند.با اینکه هوا خیلی سرده اما با رسیدگیهای تو مرغها به تخم اومدند و تا حالا 4 تا تخم گذاشتند .تو هم دلت نمیاد اونا رو بخوری رفتی یه لونه درست کردی و داخلش پنبه گذاشتی و روی پنبه ها تخم مرغ خودت را تا شاید جوجه دربیاد منم بهت میگم اینجوری جوجه بوجود نمیاد اما تو هنوز امیدواری.میبوسمت گلم این هم عکس مرغ هات عزیزم. ...
12 دی 1392

بابا بزرگ ومامان بزرگ

روز چهارشنبه بابابزرگ و مامان بزرگ با دائی روح الله اومدن خونمون و تا جمعه موندن چقدر خوشحال شده بوده .توی اون چند روز کلی بازی کردی و وقتی بابا جون میخواست بره به تو و داداش 2 تا جوجه داد.حسابی خوشت اومد اما یک روز بعد جوجت مرد چونکه سرماخورده بود از من و بابا هم قول یه جوجه دیگه رو گرفتی .حالا جوجه داداش که تنها شده خیلی صدا میده دلش برای دوستش تنگ شده . ...
27 آذر 1391
1